به دنبال آسودگی...!

غم و خنده

به دنبال آسودگی...!

گاه و بی گاه :

درخلوتـم فرو می روم ،

در اعماق خشم و غرورم ، و خــلــوت خود سـاخته ام ...

و هنگامی که باز می گردم :

نمی توانم حتی ذره ای از آن آرامش را با خودم بیاورم !

و ناگهان اتاقم تاریک تر از قبر میشود ،

سرم گیج می رود و تـنهایی بر سرم آوار می شود ...

و در گوشم می خواند :

آســودگـی می خواستی ؟! حالا کجــاســـت ...؟!

 



+ نوشته شده در 17 مهر 1391برچسب:, ساعت 23:24 توسط سامان